گنبد نیلوفری گر میکند با تو ستم…….سنگ زیرین بوده ای در آسیاب……بی نصیب از رحمت باران گردیدی کویر…..جای نیلوفر گون میپروری……وام دار سرو و سایه میخری…….گر نبودی شهره چون فرهاد وقیس………عشق سوزانی تو را در کار نیست…..چشمه ی اشک تویکدم خشک نیست……یا صبوریهای سنگ از صبر توست……آسمان را هدیه دای بال مرغ…..بر سرت موی سیه پیدا نبود……..دست وپایت لرزشش چون بید شد……سنگ کودک بچه ای جامت شکست…….یا که در آیینه ات نقشی نبود…..روی فردا را ببوس خنده کن………بشکن این گردوی کبر خویش را……..باغرورت خصم شو بشنو کلام…….مهربانی …مهربانی…..مهربانی کن مدام